کد مطلب:301500 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:154

آن چه که از درخت طوبی نثار شد


از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده كه فرمود: ای مردم، این علی بن ابیطالب است، شما می پندارید كه من خودم دخترم فاطمه را به همسری او درآورده ام، بزرگان قریش او را از من خواستگاری كرده و به هیچ یك پاسخ مثبت نداده منتظر پیغامی از آسمان بودم، تا اینكه جبرئیل در شب بیست و چهارم ماه رمضان نزد من آمده و گفت: ای محمد، خداوند والای برتر تو را سلام می رساند، همه فرشتگان مقرب را در یك جا به نام «افیع» در زیر درخت طوبی جمع كره و فاطمه را به عقد علی علیه السلام درآورده است، به من امر فرمود كه خطبه بخوانم، اجازه عقد به دست خود خدا بود، به درخت طوبی دستور داد كه زر و زیور و در و یاقوت به خود بردارد و بعد آنها را بیفشاند، به حورالعین امر فرمود آنها را جمع كنند، آنان بعد از جمع آوری آن چه كه نثار شده بود تا روز قیامت به یكدیگر هدیه داده و می گویند اینها نثار فاطمه است. [1] .

شیخ بهائی رضوان الله تعالی علیه در كشكولش از قول پدر خود نقل می كند كه دری مكتوب پیدا شد كه بر روی آن چنین نوشته شده بود:

من دری از آسمانم كه روز ازدواج پدر سبطین (حسن و حسین) نثارم كردند.


من از آب سفیدتر بودم ولی خون گلوی حسین مرا رنگین ساخت.

یكی از شعرا متن شعر فوق را بدینگونه تخمیس كرده است.


ایها السائل السائل دونی

كل ذی جوهر عزیز ثمین


ای پرسشگر سوالات از من، هر آنكسی كه دارای گوهر است ارزشمند و گرامی می باشد،

مرا از خاك بیرون نیاورده اند.


ما اناذا من الثری اخرجونی

انا در من السماء نثرونی


مرا از خاك بیرون نیاروده اند. من دری از آسمانم،


یوم تزویج والد السبطین

كه روز عروسی پدر سبطین نثارم كردند.


كنت من جوهر و لا اعراضا

موضعی فی المساء و لیس انحفاضا


من از جنس جواهر بودم نه اعراض، جایگاهم در آسمان بود نه در پائین.


انما حمرتی اتتنی اعتراضا

كنت اصفی من اللجین بیاضا


سرخیم رنگی است كه بر من عارض شده است من از آب سفیدتر بودم


صبغتنی دماء نحر الحسین. [2] .


مولف گوید: سید طاووس در كتاب «اقبال» صفحه 468 در فضیلت روز عید غدیر از امام صادق در ضدمن حدیثی طولانی نقل می كند كه د رچنین روزی ملائكه نثار فاطمه را به یكدیگر هدیه می دهند.


ولی خون گلوی حسین رنگینم ساخت.



[1] كفايه الطالب، باب 79/ 300.

[2] شيخ بهائي، كشكول به نقل از رياض المدح و الرثاء، تاليف شيخ سليمان بلادي بحراني / 221- 222.